۱۰ فیلم کوتاهی که از دهه ۹۰ به یاد داریم

فیلم یکم: فیلم کوتاه «حیوان» به کارگردانی بهمن و بهرام ارک

نوشته: هادی علی‌پناه

«حیوان» الگوی ساده‌ای دارد و روی موضوعی به‌روز و همواره تازه دست می‌گذارد. مسئله مرز و تنش با آن به اشکال مختلف برای یک انسان خاورمیانه‌ای همواره ملموس است. آن‌هم به حادترین شکل ممکنش. حالا فیلم کوتاهی داریم که وجود انبوه نمونه‌های قبلی ــ «نامو» به کارگردانی صلاح صالحی، «سکوت» به کارگردانی علی عسگری و فرنوش صمدی، «آرداک» و «اویان» به کارگردانی اسماعیل منصف ــ به یک انحراف از مسیر فکر می‌کند. اساسا ایده آنطور که فیلم‌سازان می‌گویند از بازیگوشی یک گربه جرقه زده. پس حالا بیاییم به انسانی فکر کنیم که اگر در قامت امروزین خود اسیر مرز است در بازگشت به بدویت چطور شامل قانون نخواهد شد. آیا نخواهند شد؟ برای من نکته جذاب اینجاست که شخصیت فیلم برای اینکه زیر نورافکن حیوانی واقعی به نظر برسد نیاز دارد آن را، کیفیت بدوی بودن را از خلال رسانه درک کند. او به تماشای گوزن‌ها و بزن‌های منطقه نمی‌نشیند. یک مستند حیات وحش، یک تلویزیون و یک دستگاه VHS ابزار او هستند. این تناقض به تخیل ختم می‌شود. شخصیت دچار وسواس فکری می‌شود و انسان بودن خود را فراموش می‌کند و از آن‌سو فیلم‌ساز با این ایده به هوا می‌پرد. چه می‌شود اگر او واقعا باور کند که یک حیوان است؟

مسیر دگردیسی اگر از یک طمع ساده به گیاه روی میز شروع می‌شود در ادامه با دخیل کردن دوربین در کنش صحنه و بدنی که در ظاهر نقاب زده و در باطن مسخ شده مسیر خلاقه‌ای را می‌رود که بعدتر بد هم فهمیده و تعبیر می‌شود. اینجا تکنولوژی در قالب انیمیشن یا استایل در قالب اندوه ماسک ــ آنطور که در «زرد خالدار» یا «اسب سفید بالادار» می‌بینیم ــ روی فیلم سوار نشده. این آپارتوس سینماست که با ترفندی ساده، وصل شدن دوربین به بدن بازیگر و ول شدنش همراه او درون آب مرداب هم دارد کار یک زرافه سی جی را می‌کند و هم ماسک غمگین اسب را. و موفق‌تر از هر دو خلف خود هم می‌ایسد. فکر می‌کنید صحنه‌های شاخ زدن به دیوار و شلگ تخته انداختن با چه میزان از جدیدت عبوس فیلم‌برداری شده باشند که حالا ما در مقابل فیلم‌هایی اینقدر جدی در تقلید از حیوان ایستاده‌ایم؟

ما همواره در مواجهه با امر ساده شروع به دست کم گرفتن آن می‌کنیم. اما کسی نیست که بگوید مسیرهای پیچیده و سخت به کجا ختم شدند؟ «حیوان» اتفاقا همچون شخصیت خود محصور مرزها نیست. نه مرزهای موفقیت برایش مسئله است، نه مرزهای ترهم برانگیختن و طلب کردن و نه حتی تضمینی برای خروجی موفق در چنته دارد. همینجا هم هست که قمارش کارگر می‌افتد و اقبالش می‌درخشد و همه چیز را یکجا به دست می‌آورد. حتی می‌شود در مورد عقب‌نشینی نهاییش برای سرنوشت شخصیت خود و طعمه شدن او حرف زد و نظرهای مخالف را شنید. اما همین پایان فعلی هم فیلم را واقعا تمام می‌کند. بله دوباره مرز، حالا مرزی زیرک‌تر و پنهان‌تر که شخصیت را در حصر خود می‌گیرد و فیلم به جبر ختم می‌شود. اما منحرفین هم در نهایت به وجود آنچه از آن انحراف کرده‌اند ایمان دارند. مرزها حی و حاضرند و انسان محصور درونش زندگی به باد می‌دهد. دیگر بدویت هم محصور جهان نو شده. این پایان کوچکی نیست. این سادگی ساده نیست.

یادداشت سردبیر درباره ۱۰ فیلم‌ کوتاهی که از دهه ۹۰ به یاد داریم

درباره این فیلم کوتاه بیشتر بخوانید:

گفتگویی مخدوش با تاریخ یا کابوسی از تردد در مرزهای انسانی ــ حیوانی خویش | نوشته: مهران امیرحسینی

قلعه فروریخته یک حیوان : نوشته: سعیده جانی‌خواه

مردی که به تصویرش اعتماد کرد! | نوشته: مجید فخریان

فیلم‌نامه فیلم کوتاه «حیوان» | نوشته بهمن و بهرام ارک

عکس‌های پشت صحنه فیلم کوتاه حیوان | عکاس: صابر قاضی

پیوند کوتاه: https://www.fidanfilm.ir/?p=15682