درباره نصیب نصیبی فیلم‌ساز آوانگارد ایرانی

نوشته هادی علی‌پناه

این متن تقدیم می‌شود به شهناز صاحبی نازنین که سال‌ها در حفظ میراث همسرش تلاش کرد.

نسخه انگلیسی این مقاله پیش‌تر توسط موسسه آرسنال برلین اینجا منتشر شده است.

نصیب نصیبی فیلم‌ساز، شاعر و نویسنده ۲۰ فروردین ۱۳۱۹ در تهران به دنیا آمد. پدرش نظامی بود و مادرش شخصی اهل فرهنگ و هنر. در مصاحبه منتشر نشده‌ای که با برادر او بصیر نصیبی[۱] داشتم، بصیر مادرشان را مهم‌ترین مشوق و حامی آنها در یادگیری هنر و فعالیت هنری خود و برادرش معرفی می‌کند. نصیب نصیبی که هیچگاه به صورت آکادمیک آموزش هنری یا سینمایی ندید در سنین جوانی با همراهی و تحت تاثیر پسر عمه خود هوشنگ کاووسی[۲] با سینما آشنا شد. برادرش در همان مصاحبه اشاره شد عنوان می‌کند که کاووسی هر دو برادر را با خود برای تماشای فیلم‌های سینمایی می‌برد و بعد از تماشای فیلم‌ها عمدتا در پیاده‌روی‌های طولانی برای آنها از تاریخ سینما و آثار فیلم‌سازان بزرگ حرف می‌زد. نصیب نصیبی فعالیت سینمایی خود را در سال‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۴۱ ابتدا با حضور در پشت صحنه مستند «استاندارد» به کارگردانی هوشنگ کاووسی و بعد به عنوان دستیار کارگردان در مستند «سوخت‌گیری هواپیما» و فیلم سینمایی «خانه کنار دریا» هر دو به کارگردانی هوشنگ کاووسی آغاز کرد. او همچنین در مصاحبه‌ای با روزنامه آیندگان[۳] تماشای فیلم «تخت جمشید» به کارگردانی فریدون رهنما[۴] را مهم‌ترین تجربه خود در شکل گیری سلیقه هنری و شکل فیلم‌سازی مورد علاقه‌اش عنوان کرده است. او در مطلبی که در کتاب سینمای آزاد به سال ۱۳۵۰ منتشر شده درباره یکی دیگر از فیلم‌های فریدون رهنما می‌نویسد «رازی که در فیلم «سیاوش در تحت جمشید» (۱۳۴۴) نهفته است راز بشریت است؛ راز عشق و هستی است. به هنگام دید فیلم دیگر در زمین نیستیم، کنده می‌شویم. رهنما معنی کننده با هوش طبیعت است. دوربین او چون جراحی ماهر لحظه‌های زندگی را می‌شکافد و آدمی را در مقابل خویش برهنه می‌سازد».

نصیب نصیبی در سال های جوانی - اوایل دهه 40
نصیب نصیبی در سال های جوانی – اوایل دهه ۴۰

نصیبی در همین دوره زمانی چندین فیلم ۲ دقیقه‌ای می‌سازد که متأسفانه عناوین این فیلم‌ها و همچنین هیچ نسخه‌ای از آنها یافته نشده است. تنها فیلمی که او از این دوره فیلمسازی خود نام برده یک فیلم کوتاه داستانی است به مدت ۵ دقیقه و با نام «فرشته‌ای که بال‌هایش بر روی شهر من سایه انداخته بود». تا اینکه در نهایت و در سال ۱۳۴۲ نخستین فیلم کوتاه خود «خون یک خاطره» که به صورت رسمی به نمایش درآمده است را می‌سازد. این فیلم کوتاه ۱۵ دقیقه‌ای در قطع ۱۶ میلیمتری و به صورت سیاه و سفید ساخته شده است. بعدتر تنها نسخه موجود از این فیلم در سال ۱۳۴۵ برای شرکت در یک جشنواره یا سمپوزیون با عنوان «جشنواره یا سمپوزیون فیلم‌سازان آوانگارد» که در شهر کارلسروهه آلمان برگزار شده ارسال می‌شود. این فیلم موفق به کسب یک جایزه با عنوان «جایزه بهترین فیلم» در این رویداد می‌شود. این رویداد احتمالا در یک دانشگاه یا مدرسه فیلم‌سازی در شهر کارلسروهه برگزار شده است. متأسفانه اطلاعات بیشتری از این رویداد، نحوه یا محل برگزاری آن در دست نیست. با این وجود تنها نسخه موجود از این فیلم که به صورت ریورسال بوده، هرگز به ایران باز نمی‌گردد و تا به امروز یافته نشده است.

آشنایی و نزدیکی او به فریدون رهنما را شاید بتوان مهم‌ترین اتفاق در زندگی هنری نصیب نصیبی دانست. فریدون رهنما شاعر و فیلم‌ساز ایرانی که پیشتر با ساختن فیلم کوتاه «تخت جمشید» نام خود را به عنوان نخستین فیلم‌ساز تجربی در تاریخ سینمای ایران تثبیت کرده بود و مسئولیت گروه پژوهش را در تلویزیون ملی ایران به عهده داشت. وی طی پروژه‌ای با عنوان «ایران زمین» تعدادی از جوانان مستعد را گرد هم می‌آورد تا مستندهایی هنری و خارج از عرف مستندهای گزارشی تلویزیون که به معرفی فرهنگ و تاریخ نقاط مختلف ایران می‌پردازند را تولید کند. از مهم‌ترین فیلم‌سازانی که در این گروه فعالیت می‌کردند می‌توان به محمدرضا اصلانی[۵]، پرویز کیمیاوی[۶]، ناصر تقوایی[۷] و نصیب نصیبی اشاره کرد.

نصیبی با حمایت فریدون رهنما بیش از ۲۰ مستند در این دوره می‌سازد که در تیتراژ اغلب آنها به خواست خود او نامش به عنوان کارگردان ذکر نشده است. نصیبی این مستندها را هرچند با آزادی کامل می‌ساخت و در اغلب آنها رویکرد آوانگارد و شاعرانه خود را لحاظ می‌کرد با این حال این فیلم‌ها را فیلم‌هایی سفارشی می‌دانست و دوست نداشت اسمش در تیتراژ آن‌ها باشد. او در اغلب این مستندها به افسانه‌های عامیانه و ارتباط مردم با بناهای تاریخی می‌پرداخت. متأسفانه نسخه‌ای از این فیلم‌ها در دسترس نیست. تنها نسخه‌های موجود از این فیلم‌ها در آرشیو تلویزیون ملی ایران (حالا تلویزیون جمهوری اسلامی ایران) نگهداری می‌شود و دسترسی به این فیلم‌های حتی برای محققین نیز امکان پذیر نیست. او طی توافقی با فریدون رهنما و رضا قطبی[۸] در ازای ساخت ۸ مستند تجهیزات لازم برای ساخت یک فیلم به میل خود را به دست می‌آورد که حاصل این توافق ساخته شدن فیلم‌هایی مانند «مرگ یک قصه» و «چه هراسی دارد ظلمت روح!» بود.

خون یک خاطره 1342
خون یک خاطره ۱۳۴۲

نصیبی همچنین ارتباط بسیاری نزدیکی با اعضای کارگاه نمایش[۹] و شاعران شعر حجم[۱۰] داشت. او حتی خود یکی از امضاکنندگان بیانیه شعر حجم بود. این ارتباط نزدیک نه تنها باعث شد که او در آثارش خصوصاً فیلم «چه هراسی دارد ظلمت روح!» از حضور اعضای کارگاه نمایش و آثار شاعران شعر حجم به شکلی گسترده استفاده کند. بلکه این تمایل او به همکاری با هنرمندان این دو گروه در راستای دیدگاه و اهداف هنری او در فیلم‌سازی نیز بود. او همواره در آثارش حتی در مستندهای تلویزیونی که ساخته تلاش کرده است ارتباط معناداری بین سینما، شعر و تئاتر برقرار کند. تمام بازیگران فیلم «چه هراسی دارد ظلمت روح!» از جمله شهناز صاحبی[۱۱] از بازیگران کارگاه نمایش بودند. در نگارش فیلم‌نامه نیز علاوه بر استفاده از اشعار تعداد شش تن از شاعران شعر حجم از عباس نعلبندیان[۱۲] به‌عنوان همکار خود در نگارش دیالوگ‌های فیلم بهره جسته است.

او در همین سال‌ها یکی از مهم‌ترین حامیان برادرش بصیر نصیبی بود که جنبش سینمای آزاد را تأسیس و گسترش داد. نصیب هیچگاه خود فیلمی در این جنبش نساخت چرا که خود را فیلم‌سازی تثبیت شده می‌دانست که می‌تواند با حمایت تلویزیون ملی ایران آثارش را بسازد. اما همواره به‌عنوان یکی از حامیان اصلی سینمای آزاد کنار فیلم‌سازان این گروه بود و در فعالیت‌ها و رویدادهای سینمای آزاد شرکت می‌کرد.

آثاری که امروز از نصیب نصیبی در دسترس ما قرار دارد نشان دهنده یک ویژگی منحصربه‌فرد در رویکرد هنری اوست. با تأثیر از معلم خود فریدون رهنما که خود هنرمندی چند وجهی بود و هم بر روی شاعران بعد از خود تأثیری شگرف داشت و هم سینما و فیلم‌سازان نوجو. نصیبی در دو سطح هنرمندی چند وجهی است. او نه تنها در فیلم‌های خود از حضور و آثار هنرمندان تئاتر و شعر بهره گرفته است، بلکه در درون‌مایه و فیلم‌های خود نیز سینما را پلی بین شعر، تئاتر و جنون قرار می‌دهد. او در مصاحبه دیگری در روزنامه آیندگان که در تاریخ ۵ مهر ۱۳۴۸ منتشر شده است در این باره می‌گوید «آدم‌ها تمایل عجیبی به دیوانگی دارند. در فیلم‌هایم از جنون برای نفی قراردادهای دست و پاگیر اجتماعی استفاده کرده‌ام». شخصیت‌های فیلم‌های او همواره با شکلی از جنون و دیوانگی درگیر هستند و این ویژگی نه تنها آنها را محدود نمی‌کند؛ بلکه به امکانی بدل می‌شود برای رهایی و سعادت آنها.

مصاحبه با روزنامه آیندگاه 1348
مصاحبه با روزنامه آیندگاه ۱۳۴۸

از نصیب نصیبی همچنین متن‌های بسیاری در تحلیل آثار دیگر سینماگران پیشرو و آوانگارد ایرانی به یادگار مانده است. او همواره احساس می‌کرد که باید مردم را متوجه ظرفیت رهایی بخش هنر کرد. اما در عین حال هیچگاه تلاش نکرد آثاری را خلق کند که توجه دامنه گسترده‌تری از مخاطبان قرار بگیرد. او عملاً از این رویکرد در هنر دوری می‌کرد. «هنر راز بشریت است و راز نمی‌تواند عمومی باشد.»[۱۳] در نقل‌قول دیگری از او که در توضیح رویکردش در ساخت فیلم «چه هراسی دارد ظلمت روح!» است، می‌توان نگاه او به هنر و سینما را دریافت «اثری برای من مفهوم هنر به خویش می‌گیرد که توانسته باشد به شعر نزدیک شود. در پاره‌ای از لحظات فیلم تازه‌ام دیالوگ‌ها از شعرهایی است که دوست دارم. همیشه اعتقاد داشته‌ام که شاعر باید جوهری را بر من بباراند تا حس کنم که پهنه زمین وطن من است».

نصیب نصیبی و شهناز صاحبی در پشت صحنه فیلم چه هراسی دارد ظلمت روح! 1350
نصیب نصیبی و شهناز صاحبی در پشت صحنه فیلم چه هراسی دارد ظلمت روح! ۱۳۵۰

نصیبی بعد از انقلاب اسلامی تلاش کرد با ادامه روند مستندسازی خود در تلویزیون رویکرد خود نسبت به فرهنگ و تاریخ ایران را ادامه بدهد. اما بسیار سریع فهمید که در ساختار جدید جایی برای او و نوع نگاهش به سینما وجود ندارد. متأسفانه درباره آثار بعد از انقلاب او نیز اطلاعات دقیقی در دسترس نیست. اما می‌توان نام سه مستند و یک فیلم بلند تلویزیونی را لابه‌لای گفتگوهای اندک او و اخبار منتشر شده در نشریات یافت.

نصیبی در آخرین مصاحبه منتشر شده از او که یک سال پیش از مرگ خودخواسته او منتشر شده می‌گوید «در همه جای دنیا وقتی یک کارگردان اثری را می‌سازد می‌تواند یک نسخه برای خودش داشته باشد. ما هم نمی‌دانستیم که یک روز این فیلم‌ها حبس می‌شوند. حتی مستند «موزه آبگینه» (۱۳۶۰) را به هنگام پخش از تلویزیون فیلم‌بردارم برایم ضبط کرد. من دلیل این سخت‌گیری غیر استاندارد را نمی‌فهمم. حتی فیلم را برای تحقیق به سختی در اختیار محققان قرار می‌دهند».[۱۴] با این حال آثار او که هیچگاه در ایران به صورت رسمی در سینماها اکران نشد هرگاه فرصت نمایشی کوتاه در سینماتک‌ها و سینه کلاب‌ها یافت توجه بسیاری از سینمادوستان را به خود جلب کرده است. فیلم کوتاه «مرگ یک قصه» در ۱۸ اسفند ۱۳۴۸ در سینما تک پاریس و بعد در تلویزیون فرانسه به نمایش درآمده است. این فیلم همچنین در سال ۱۳۵۲ در موزه هنرهای معاصر نیویورک نمایش داده شده است.[۱۵] بنا به گفته بصیر نصیبی نسخه اصلی این فیلم در سینماتک پاریس نگهداری می‌شود.

نصیب نصیبی بعد از تحمل یک دوره طولانی بیماری که منجر به از دست رفتن بینایی او نیز شده بود اقدام به خودکشی کرد و در نهایت در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۸۲ بعد از ۱۰ روز تحمل کما از دنیا رفت. او در سال‌های پایانی تلاش می‌کرد با نگارش کتابی با عنوان «تاریخ سینمای مستند در تلویزیون» خاطرات و تجربیات خود را منتشر کند. متأسفانه متن این کتاب گم شده یا توسط خود او از بین رفته است و تنها خلاصه‌ای از این کتاب به دست خط خود او در ۲۲ صفحه باقی مانده. همچنین نصیبی بعد از اینکه بینایی خود را از دست داد سعی می‌کرده ایده‌های خود برای فیلم‌هایی که دوست داشت بسازد را روی نوار کاست ضبط کند که متأسفانه این نوارها نیز یا گمشده‌اند و یا توسط خود او در ماه‌های پایانی زندگی‌اش از بین رفته‌اند. در ابتدای متن خلاصه کتاب خود از تنهایی و یاس خود که منجر شده بارها از نوشتن کتاب منصرف شود یا بخش‌های قابل‌توجهی از آن را از بین برده و دوباره بنویسد صحبت کرده است. نیاتوس نصیبی تنها پسر او در توصیف ماه‌های پایانی زندگی پدرش می‌گوید «دیوانه شده بود. انگار به قصد رهایی، دیوانگی را انتخاب کرد؛ درست مثل فیلم‌هاش…»[۱۶]

مصاحبه با روزنامه جام جم 1381
مصاحبه با روزنامه جام جم ۱۳۸۱

در یک بررسی تطبیقی نصیب نصیبی را می‌توان کنار فیلم‌سازانی چون حسن بنی‌هاشمی[۱۷]، فرامرز معطر[۱۸]، پرویز کیمیاوی، آربی اوانسیان[۱۹] و بسیاری دیگر قرار داد که علی‌رغم ساختن فیلم‌هایی درخشان در ابتدای کارنامه فیلم‌سازی خود بعد از انقلاب اسلامی هرگز نتوانستند ظرفیت‌های حقیقی نگاه سینمایی خود را با ساختن فیلم‌های بیشتر آشکار سازند. نصیبی فیلم‌های دلخواه خود را با کمترین میزان امکانات فنی و بودجه نقدی ساخت است، این را می‌توان از خود فیلم‌ها دریافت. آثار مهم او، «مرگ یک قصه» و «چه هراسی دارد ظلمت روح!» هرگز به صورت جدی به نمایش در نیامدند و عمدتاً علی‌رغم حمایت از سوی تلویزیون ملی ایران برای پخش از تلویزیون مناسب تشخیص داده نمی‌شدند. «چه هراسی دارد ظلمت روح!» تنها یک بار در جشن هنر شیراز[۲۰] نمایش داده شد و انگشت شمار نمایش‌های بعدی آن محدود به سینماتک سینمای آزاد می‌شد. هیچ کدام از این فیلم‌سازان بعد از انقلاب اسلامی در ایران موفق نشدند روند فیلم‌سازی خود را به شکلی طبیعی طی کنند و بسیاری از آنها دیگر هیچ فیلمی نساختند. اغلب تصویری که سینمای ایران بعد از انقلاب اسلامی نمایش داده شده با تصاویر سینماهایی که در آتش سوختند همراه بوده است. اما آتش بزرگ‌تر و ویرانگرتری بعد از انقلاب اسلامی دامنه سینمای ایران را گرفت و بیش از هر گروه دیگری این فیلم‌سازان آوانگارد و نوگرای سینمای ایران بودند که در تنهایی خود سوختند.

در ادامه فیلموگرافی نصیب نصیبی را می‌خوانید. لطفاً توجه داشته باشید که اطلاعات چندانی از بسیاری از فیلم‌ها او در دسترس نیست. در هیچ منبعی نیز فهرست کاملی از آثار او ذکر نشده است و فهرست زیر با استناد به منابع پراکنده، مصاحبه‌های نصیبی و چند فیلم او که در دسترس ما قرار دارد، و برخی منابع در نزد پژوهشگران تاریخ سینمای ایران تهیه شده است.

در پایان از نیاتوس نصیبی سپاسگزارم که نسخه اصلی بخشی از منابع استفاده شده در این متن و همچنین دست‌نوشته‌های پدرش و عکس‌های استفاده شده را در اختیار من قرار داد.

نصیب نصیبی آخرین عکس
نصیب نصیبی، آخرین عکس

فیلم‌های مستند

  • یوش نیما / ۲۰ دقیقه / سیاه و سفید/ ۱۶ م م / ۱۳۴۷ (مستندی درباره ارتباط نیما یوشیج پدر شعر نوی فارسی با مردم و سرزمین خویش)
  • تولد یک اثر
  • جهرم / ۱۳۴۷
  • فسا و داراب / ۱۳۴۷
  • اصفهان (شماره یک و دو) / ۱۳۴۸
  • ایزدخاست / این فیلم نیز می‌تواند از مجموعه از اصفهان تا پاسارگاد باشد / درباره پیرمردی که دخترش را به درون چاهی انداخته بود و بعدها در دوران پیری و نابینایی به کنار چاه می‌آمد و بعد از انجام مراسم مذهبی سنگی داخل چاه می‌انداخت و می‌رفت. (اطلاعات درباره این مجموعه را نصیبی در مصاحبه‌ای با روزنامه آیندگان شماره شنبه ۵ مهرماه ۱۳۴۸ داده است.)
  • از اصفهان تا ابرقو / ۳۵ دقیقه / ۱۶ م م / سیاه و سفید / ۱۳۴۸ – ۱۳۴۹ (مستندی درباره بناهای تاریخی اصفهان تا ابرقو و وقایع و حوادثی که در این بناها رخ داده است) / این مجموعه به گفته نصیبی شامل چهار فیلم مستند است با عنوان کلی از اصفهان تا پاسارگاد
  • از ابرقو تا شیراز / ۲۸ دقیقه / ۱۶ م م / سیاه و سفید / ۱۳۴۸
  • شیراز (بناهای تاریخی) / ۱۳۴۸ – ۱۳۴۹ (اشاره به نام این فیلم در مصاحبه آیندگان) هیچ اطلاعات دیگری از این فیلم وجود ندارد
  • گزارش از حفاری‌های علمی معبد آناهیتا – گزارش اول / ۳۰ دقیقه / ۱۶ م م / سیاه و سفید / ۱۳۴۹ (مستندی درباره حفاری‌های معبد آناهیتا در کنگاور و ارتباط مردم منطقه با معبد و افسانه‌هایی که تا پیش از حفاری‌های باستان شناسی درباره معبد بیان می‌کنند. این مستند در دو قسمت ۳۰ دقیقه ساخته شده است)
  • گزارش از حفاری‌های علمی معبد آناهیتا – گزارش دوم / ۳۰ دقیقه / ۱۶ م م / سیاه و سفید / ۱۳۵۰
  • چاه بهار / ۱۳۵۱
  • پایگاه شاهرخی ۳۲ دقیقه / ۱۶ م م / سیاه و سفید (فیلم هیچگاه نهایی نشده و نمایشی نداشته)
  • فیروزآباد (زندگی) ۱۹ دقیقه / ۱۶ م م / سیاه و سفید / ۱۳۴۹
  • گوواتی / ۲۷ دقیقه / سیاه و سفید / ۱۶ م م / ۱۳۵۰ (مستندی درباره راندن بیماری از بدن بیماران روانی با استفاده از موسیقی و شعر در بلوچستان)
  • مالد یا ماله / ۳۰ دقیقه / ۱۶ م م / سیاه و سفید / ۱۳۵۲ (مستندی درباره دراویش قادری و فروکردن اجسام تیز در بدن)
  • بذر تهور / ۱۳۵۳ / مستندی درباره بازی‌های محلی کودکان ایران
  • اکروجت / ۱۳۵۳
  • خاتم، از جنگل تا خانه / ۳۵ دقیقه / رنگی / ۱۶ م م / ۱۳۵۳ (مستندی درباره هنر خاتم کاری)
  • کارخانه تصفیه شکر اهواز / ۱۳۵۳
  • شاهنامه و مردم / ۵۵ دقیقه / رنگی / ۱۶ م م / ۱۳۵۴ (مستندی درباره ارتباط مردم با شاهنامه)
  • استاد زند وکیلی / ۱۸ دقیقه / ۱۶ م م / رنگی / ۱۳۵۵
  • ابیانه، شعری از گذشته / ۳۰ دقیقه / رنگی / ۱۶ م م / ۱۳۵۵ (مستندی درباره روستای ابیانه)
  • از کنگاور تا قصرشیرین / مستند کوتاه / ۱۳۵۶
  • غرب، غرب ایران / ۱۳۵۶ / مستندی درباره استان‌های غربی ایران از مجموعه مستندهای ایران‌شناسی که با همکاری سینمای آزاد و تلویزیون ملی ایران ساخته شده.
  • موزه آبگینه، شعر سفال و شیشه / ۳۰ دقیقه / رنگی / ۱۶ م م / ۱۳۶۰ (مستندی درباره آثاری که در موزه آبگینه نگهداری می‌شوند)
  • گریزان شد شب تیره… (هنرمند مسلمان) / ۳۵ دقیقه / رنگی / ۱۶ م م / ۱۳۶۳ (مستندی درباره چگونگی هماهنگ شدن یک هنرمند با حرکت شکوهمند انقلاب اسلامی)
  • دیدنی‌های جام (تربت‌جام) / ۳۰ دقیقه / رنگی / ۱۶ م م / ۱۳۶۴ (مستندی درباره تربت جام)
  • روستا در جنگ (هیچ اطلاعات دیگری از این فیلم وجود ندارد)

فیلم‌های داستانی

فیلم‌ساز از ساخت چندین فیلم کوتاه پیش از فیلم «خون یک خاطره» صحبت کرده و زمان اغلب آنها را ۲ دقیقه اعلام می‌کند ولی از آن‌ها نام نبرده و «خون یک خاطره» را به عنوان نخستین فیلم کوتاه خود که عرضه شده است عنوان می‌کند.

  • فرشته‌ای که بال‌هایش بر روی شهر من سایه انداخته بود / ۵ دقیقه / داستانی
  • خون یک خاطره / ۱۵ دقیقه / سیاه و سفید / ۱۶ م م / ۱۳۴۲ (ارتباط آدم ها با یکدیگر است در برابر یک ذهنیت مشترک. وقتی که آدم‌ها درباره یک موضوع یک جور فکر می‌کنند ذهن‌شان به امواج الکتریسیته شباهت پیدا می‌کند که آن ذهنیت را به جمع تسری می‌دهند. / این فیلم در سال ۱۳۴۵ جایزه سمپوزیون یا جشنواره فیلم‌سازان آوانگارد را در شهر کارلسروهه دریافت کرده و تنها نسخه فیلم در این جشنواره گم شده است.
  • مرگ یک قصه / ۳۰ دقیقه / سیاه و سفید / ۱۶ م م / ۱۳۴۶
  • چه هراسی دارد ظلمت روح / ۶۲ دقیقه / سیاه و سفید / ۳۵ م م / ۱۳۵۰
  • افول فرود / ۱۳۵۳ / بر اساس داستانی از شاهنامه فردوسی (اطلاعی درباره اینکه آیا این فیلم ساخته شده یا نه در دست نیست)
  • بیست و پنجمین ساعت روز / ۱۶ م م / داستانی / مردی که از سر ناگزیری راننده آژانس شده، وقتی می‌فهمد همسرش به علت بیماری کلیوی بستری شده تصمی می‌گیرد تنها دارایی خود، ماشینش را بفروشد.

منابع:

تاریخ سینمای ایران / مسعود مهرابی / نشر نظر / چاپ ۱۳۶۳

یادنامه نصیب نصیبی / انجمن مستندسازان سینمای ایران / ۱۳۸۰

سینمای مستند ایران، عرصه تفاوتها / محمد تهامی‌نژاد / نشر سروش / ۱۳۸۱

کتاب اول سینمای آزاد / نشر زر / ۱۳۵۰

سال‌شمار تاریخ تلویزیون ایران – ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۹ / هما جاودانی / ناشر هما جاودانی / ۱۳۸۴

ده سال سینمای آزاد ایران / بصیر نصیبی / نشر سینمای آزاد / ۱۹۹۴

تاریخ سینمای ایران – ۱۲۷۹ تا ۱۳۵۷ / جمال امید / نشر روزنه / ۱۳۷۴


[۱] بصیر نصیبی موسس و مدیر «جنبش سینمای آزاد». او در طول ۱۰ سال (۱۳۴۸ تا ۱۳۵۷) موفق به تاسیس و گسترش این جنبش در بیش از ۲۰ شهر ایران شد. عضویت ۳۰۰ فیلم‌ساز، تولید بیش از ۱۰۰۰ فیلم کوتاه در قطع ۸ میلیمتری، تولید ۶ فیلم بلند تلویزیونی، تاسیس و برپایی نخستین جشنواره‌های تخصصی فیلم کوتاه ملی و بین المللی در ایران، انتشار نخستین کتاب‌ها و مجلات تخصصی فیلم کوتاه و تولید نخستین برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی درباره فیلم کوتاه از دستاوردهای جنبش سینمای آزاد به شمار می‌رود.

[۲] امیر هوشنگ کاووسی (متولد ۱۳۰۱ – وفات ۱۳۹۲) که با نام هوشنگ کاووسی شناخته می‌شود، منتقد، مدرس سینما و کارگردان بود. او فارغ التحصیل رشته فیلم‌سازی از مدرسه IDHEC فرانسه بود. او را بنیانگذار نقد تحلیلی فیلم در ایران می‌دانند. بی‌شک مهم‌ترین و تاثیرگذارترین منتقد فیلم ایرانی ست که اصطلاح «فیلمفارسی» را برای نخستین بار به کار برده است. کاووسی در اغلب نوشته‌های خود تلاش می‌کرد علاوه بر حمایت فیلم‌های هنری ساخته شده در ایران، نسبت به آثار تجاری تولید شده در استودیوهای فیلم‌سازی تجاری و تاثیر منفی آنها بر روی مردم و فرهنگ آگاهی بخشی کند. او از اصطلاح «فیلمفارسی» برای این دست فیلم‌ها اسفتاده می‌کرد که واجد حداقل کیفیت هنری هستند و اغلب قواعد فیلم‌سازی در روند ساخت آنها رعایت نمی‌شده است.

[۳] روزنامه آیندگان / شنبه ۵ مهر ماه  1348

[۴] فریدون رهنما (تولد ۱۳۰۹ – وفات ۱۳۵۴) شاعر، فیلم‌ساز، روزنامه‌نگار و مدیر فرهنگی. فارغ التحصیل در رشته ادبیات از دانشگاه سوربون و مدرسه فیلم‌سازی پاریس. نخستین فیلم او فیلم کوتاه «تخت جمشید» (۱۳۳۹) نخستین فیلم تجربی در سینمای ایران به شمار می‌رود. انتشار چندین دفتر شعر، کتاب واقعیت گرایی در فیلم و ساخت دو فیلم سینمایی با عنوان «سیاوش در تخت جمشید» (۱۳۴۴) و «پسر ایران از مادرش بی‌اطلاع است» (۱۳۵۱) از جمله فعالیت‌های هنری او به شمار می‌رود. وی در سال‌های ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۹ رئیس بخش پژوهش تلویزیون ملی ایران بود. او از یکی از تاثیرگذارترین چهره‌های هنر معاصر ایران به شمار می‌رود. بسیاری از شاعران و سینماگران بنام ایرانی از او به عنوان پدر معنوی خود یاد می‌کنند. فیلم‌های او مورد تحسین برخی صاحب نظران غربی از جمله هانری لانگلوا فیلم‌شناس برجسته فرانسوی و مدیر سینما تک پاریس و هانری کوربن فیلسوف مشهور فرانسوی قرار گرفت و توانست جایزه ژان اپستاین برای پیشبرد زبان سینما را از جشنواره لوکارنو در سال ۱۹۶۶ دریافت کند.

[۵] محمدرضا اصلانی (متولد ۱۳۲۲) شاعر، فیلم‌ساز و فیلسوف، از مهم‌ترین آثار او می‌توان به فیلم سینمای «شطرنج باد» ۱۳۵۵ اشاره کرد.

[۶] پرویز کیمیاوی (متولد ۱۳۱۸) کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس و تدوینگر. از مهم‌ترین فیلم‌های او می‌توان به «مغول‌ها» ۱۳۵۲ و «باغ سنگی» ۱۳۵۵ اشاره کرد. او بعد از انقلاب به فرانسه مهاجرت کرد. تنها یک بار در سال ۱۳۷۷ به ایران بازگشت و فیلم سینمایی «ایران سرای من است» را ساخت.

[۷] ناصر تقوایی (متولد ۱۳۲۰) فیلم‌ساز، عکاس و نویسنده

[۸] رضا قطبی (1317 – 1403)، استاد ریاضی دانشگاه صنعتی آریامهر، سیاست‌مدار و رئیس تلویزیون ملی ایران از سال ۱۳۴۲ تا شهریور ۱۳۵۷ بود.

[۹] کارگاه نمایش تشکلی تئاتری است که در ۱۴ خرداد سال ۱۳۴۸ به پیشنهاد رضا قطبی که می‌خواست محیطی آزاد برای تئاتر به وجود بیاورد، و با همیاری ایرج انور، بیژن صفاری، بیژن مفید، آربی اوانسیان، داوود رشیدی و عباس نعلبندیان تأسیس شد. آثار نوشته و اجرا شده توسط اعضای این کارگاه را به عنوان مهم‌ترین و تاثیرگذارترین آثار تئاتر مدرن و آوانگارد ایران به شمار می‌آورند.

[۱۰] شعر حجم گونه‌ای از شعر نو فارسی است که از سال‌های ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷ رسماً موجودیت خود را اعلام کرد و یدالله رؤیایی و تنی چند از شاعران از جمله پرویز اسلامپور در آن سال‌ها بیانیه شعر حجم را نوشتند که برای نخستین بار در نشریهٔ ادبی بارو (۱۳۴۸) منتشر شد.

[۱۱] شهناز صاحبی (متولد ۱۳۲۵ – وفات ۱۴۰۲) بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون و از اعضای کارگاه نمایش

[۱۲] عباس نعلبندیان (متولد ۱۳۲۸ – وفات ۱۳۶۸) نویسنده، نمایشنامه‌نویس و مترجم. او که تحصیلات آکادمیک نداشت تئاتر و نوشتن را به صورت خودآموز یادگرفته بود. آثار نمایشی آوانگارد او همزمانی که مورد توجه بسیاری از بزرگان تئاتر ایرانی و خارجی قرار گرفته بود بحث‌های زیادی را نیز برانگیخت. او بعد از انقلاب اسلامی ایران زندانی شد و در طول زندان بر اثر شکنجه‌های جسمی و روانی که متحمل شده بود بسیار آسیب دید. بعد از رهایی از زندان گوشه گیر شد و سال ۱۳۶۸ در فقر و تنهایی به زندگی خود پایان داد.

[۱۳] مجله تماشا شماره ۶ / ۱۳۵۰

[۱۴] مصاحبه با روزنامه جام جم / شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۱

[۱۵] منبع دست نوشته‌های منتشر نشده نصیب نصیبی

[۱۶] از مصاحبه علی فرهنمند با شهناز صاحبی و نیاتوس نصیبی

https://web.archive.org/web/20220825180603/https:/alifarahmand.com/nasib-nasibi

[۱۷] حسن بنی‌هاشمی، متولد ۱۳۲۸، از مهم‌ترین فیلم‌سازان سینمای آزاد ایران به شمار می‌رود. از بعد از انقلاب اسلامی تنهای یک مجموعه تلویزیونی ۹ قسمتی به نام «راه دور دریا» ۱۳۶۰ را ساخت و بعد به دبی مهاجرت کرد و دیگر موفق به ساخت هیچ فیلمی نشد.

[۱۸] فرامرز معطر. از گمنام‌ترین فیلم‌سازان سینمای ایران است. فیلم‌های تجربی «ارگانیک» و «کتاب مرگ» را در کارنامه خود دارد و بعد از انقلاب اسلامی فیلم‌سازی را به کلی رها کرده است. تقریبا هیچ منبعی مکتوبی درباره او وجود ندارد و نسخه‌ای از آثار او در دسترس نیست. در دیداری که با او داشتم عنوان کرد که نسخه‌ای از تمام فیلم‌هایی که ساخته باید در آرشیو تلویزیون ایران موجود باشد. متاسفانه علاقه چندانی به صحبت درباره دوران فیلم‌ساز خود ندارد.

[۱۹] آربی اوانسیان، متولد ۱۳۲۰، کارگردان سینمای و تئاتر و استاد دانشگاه. او از موسسین و کارگردانان کارگاه نمایش بود. مهم‌ترین اثر او فیلم سینمایی «چشمه» ۱۳۴۸ است. او بعد از انقلاب اسلامی به فرانسه مهاجرت کرد و دیگر فیلمی نساخت.

[۲۰] جشن هنر شیراز، جشنواره‌ای از هنر نمایشی و موسیقی بود که از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ در پایان تابستان هر سال در شهر شیراز و تخت جمشید برگزار می‌شد. این جشنواره زیر نظر دفتر فرح پهلوی و با مدیریت فرخ غفاری برگزار می‌شد. فیلم «چه هراسی دارد ظلمت روح!» در ششمین دوره این جشنواره به سال ۱۳۵۱ به نمایش درآمده است.

پیوند کوتاه: https://www.fidanfilm.ir/?p=16480