نویسنده: امید عبدالهی روز، خارجی، مقابل مغازه­ شیشه­ بری تصویر از سیاهی باز می‌شود. یک حوضچه­ پُر از خرده شیشه و آینه را می­بینیم که پیرمرد شیشه ­بر با بیل مقداری از آن‌ها را به درون گاری می‌­ریزد. قطع به: عنوان ­بندی آغازین. روز، داخلی، مغازه­ شیشه­ بری یک مغازه­ شیشه­­ بری گرد و غبار گرفته­ قدیمی. مردی درشت هیکل و حدوداً سی و پنج…