نوشته: هادی علیپناه
مقدمه
اگر نگاهی به حجم تولیدات فیلم کوتاه بیندازیم، به تعداد دانشجویان و هنرجویان در حال تحصیل، به فیلمسازان فعال این حوزه و حتی حجم محتوای رسانهای که در چند سال اخیر افزایش چشمگیری داشته، و مهمتر از همه، اگر به میزان بودجه سازمانهای فعال در این حوزه در طول همه این سالها نگاه کنیم، با یک سیاهچاله بزرگ مواجه خواهیم شد: تعداد کتابهای تخصصی که در حوزه فیلم کوتاه تألیف یا ترجمه شدهاند بسیار ناچیز است و همین تعداد ناچیز به زحمت پخش و مطالعه شده است. متأسفانه هر بار باید به این گزاره «هویت فیلم کوتاه» و انبوه مدعیان آن بازگردیم. این چه هویتی است که برای شناخت و تثبیتش کتابی تألیف و ترجمه نمیشود؟ اگر بخواهیم این بحث را در شاخه آموزش پیگیری کنیم، همین سیاهچاله ما را به تناقض بزرگ ساختارهای روایت در سینمای بلند و کوتاه خواهد رساند. تناقضی که سالهاست باعث تدریس الگوهای سینمای بلند به فیلمسازان فیلم کوتاه شده و چه آسیبها و مسیرهای اشتباهِ بسیار که وقت و هزینهها را هدر داده است.
اما فعلا هدف دیگری داریم. میخواهیم در قالب نوشتههایی، سراغ اندککتابهایی که برای فیلم کوتاه منتشر شده برویم. امیدواریم این مجموعهمطالب علاوهبر میسرکردن فضایی برای نگاه جدی و خوانش همین کتابهای کمتعداد، در ادامه، این خلأ بزرگ را بیش از پیش بنمایاند تا شاید برای آن راهکاری بیندیشیم.
نگاهی به کتاب «بلندای فیلم کوتاه ــ نگاهی به فیلم کوتاه پس از انقلاب اسلامی» | نوشته مهدی بوستانی شهربابکی | نشر کانون اندیشه جوان
کتاب «بلندای فیلم کوتاه» درواقع مجموعه مصاحبههای مهدی بوستانی شهربابکی با فیلمسازان پنج فیلم کوتاه است. بوستانی باتوجه به عنوان کتاب، در گفتوگو با محمد ارژنگ («داد»)، آیدا پناهنده («روشناییهای شهر»)، ناصر ضمیری («شیر تلخ»)، ماهایا پطروسیان و امیر تودهروستا («یک روز قشنگ برفی») و نیما عباسپور («جنگل»)، قصد دارد نگاهی به فیلم کوتاه پس از انقلاب اسلامی بیاندازد. درواقع پیشگفتار کتاب نیز با تأکید بر این مورد، «براساس نیاز به شناسایی و تبیین جریانها و اندیشههای حاکم بر فضای فیلم کوتاه در دوران پس از انقلاب اسلامی»، مخاطب را برای مواجه با تصویری جامع یا حداقل کلیتر آماده میکند. اما نویسنده کتاب، در کمال ناباوری، در همان مقدمه با ابراز بیعلاقگی به مباحث تئوریک، عنوان کتاب خود را که عملا باید اثری با محوریت مباحث پژوهشی و تاریخی باشد زیر سؤال میبرد. همین مسئله را میتوان در گنگیِ چراییِ انتخاب این چند فیلم برای طراحی ساختار این کتاب یافت. هر چند اشارهای کلی به چرایی انتخاب سه مورد از فیلمها در مقدمه کتاب وجود دارد (فیلم کوتاه «داد» برای طرح مبحث تجربهگرایی در روایت و ساختار و استفاده از گنجینه متون کهن ادب فارسی، فیلم کوتاه «یک روز قشنگ برفی» برای بحث اقتباس از منابع داستانی و فیلم کوتاه «روشناییهای شهر» دستمایه بحث «نگاه زنانه»). بااینحال، بعد از خواندن مصاحبهها، عملا بهجز طرح چند سؤال ساده از سوی مصاحبهگر و رهاکردن بحثها در سطحی حتی ابتداییتر از سؤالها، به تصورِ چندان مشخصی از چرایی انتخاب این فیلمها باتوجه به عنوان فرعی کتاب نمیتوان دست یافت. با وجودِ این، میتوان باتوجه به علاقه مصاحبهگر در سمتوسودادن به گفتوگوها به این طرح ساده رسید: یک فیلم برای بحث در مورد نکات فنی («داد»)، یک فیلمساز زن («روشناییهای شهر»)، یک فیلمساز شهرستانی («شیر تلخ»)، یک فیلم با عوامل و تجهیزات حرفهای («یک روز قشنگ برفی») و یک فیلم از فردی که بهواسطه نوع فعالیتهای جانبیاش در حوزه فیلم کوتاه میتواند در مورد موارد کلیتری هم صحبت کند («جنگل»). حتی با نگاه به تاریخ ساخت فیلمها ــ «داد» (۱۳۹۱)، «روشناییهای شهر» (۱۳۸۶)، «شیر تلخ» (۱۳۸۹)، «یک روز قشنگ برقی» و «جنگل» (۱۳۸۸) ــ نیز عنوان فرعی کتاب چیزی صرفا تزئینی و دهنپرکن بهنظر میرسد؛ چرا که تا زمان انتشار کتاب (سال ۱۳۹۵) ۳۷ سال از انقلاب میگذرد، اما فیلمهای انتخابشده فقط در یک بازه زمانی پنجساله ساخته شدهاند. مهمتر از همه این موارد طبعا جهتدهی مصاحبهگر به بحثهایی است که در جریان مصاحبهها طرح شده است. با مطالعه همه شش مصاحبه صورتگرفته در کتاب، فقط با سؤالهایی کلی و ساده در مورد آنچه شاید محتوای کتاب را با عنوان آن پیوند دهد مواجهایم و بخش زیادی از زمان مصاحبهها و سؤالهای طرحشده به شرح نظر مصاحبهگر در مورد کیفیت فنی یا محتوایی فیلمها و جواب فیلمسازها به این نظرها اختصاص داده شده است؛ مسئلهای که البته با طرح این موضوع از سوی مصاحبهگر در مقدمه کتاب، که منتقدان و نویسندگان سینماییای که خود دستی در گود ندارند (فیلمساز نیستند) صلاحیت چندانی برای ابراز نظر در مورد فیلمها ندارند، بهدستِ خود بوستانی زیر سؤال میرود. در مورد فیلمسازانی که دانش کافی برای طرح مباحث انتقادی ندارند چه؟
اگر از موضوع غریب انتشار بریده بسیار کوتاهی از فیلمنامه فیلمها در ابتدای هر مصاحبه بگذریم (احتمالا بحث تعداد صفحات کتاب و هزینههای چاپ مطرح بوده که بهسادگی میتوان استدلال کرد اگر امکان انتشار فیلمنامهها بهصورت کامل وجود ندارد، پس این بخش کاملا از کتاب حذف شود؛ چرا که بریدههای فعلی عملا هیچ کاربردی در ساختار کتاب ندارند)، به تنها سؤالِ بهظاهر کلیدی بوستانی میرسیم که در تمام شش مصاحبه تکرار شده است: «فیلم کوتاه وسیله است یا هدف؟» ماهیت این سؤال آنقدر گنگ و بیهدف است که بهتنهایی فرصت طرح هر نوع بحث جدی را از بین ببرد، ولی بااینحال، بهدلیلِ اهمیتش برای بوستانی و جایگاه ویژهاش در این کتاب، باید به آن فکر کرد. این طرز تلقی سادهانگارانه، علاوهبر تأیید دوباره بیعلاقگی بوستانی به مباحث تئوریک، متأسفانه بحث مهمی از ساختار سطحی کتاب را نیز توضیح میدهد: همین طرز تلقی است که باعث میشود فرم در هنر سینما را ژانگولربازی و فیلمسازان شاخص را کارگردانهای کتوکلفت بنامیم.
هر بار که مصاحبهشونده موضوع مهمی را در صحبتهای خود باز میکند یا جواب قابلتوجه و قابلبحثی به سؤال طرحشده میدهد (توجه کنید به مصاحبه آیدا پناهنده یا نیما عباسپور)، بوستانی با بیبرنامگی و عدمتوجه به بستر بحث سؤالِ کاملا متفاوت و صرفا ازقبلنوشتهشدهی دیگری را طرح میکند و هر بار که به خاطر ماهیت کار فیلمساز ظرفیت خوبی برای طرح عمیقتر مباحث وجود دارد، آنها را در حد بحثهای لابی هتل جشنوارهها نگه میدارد (توجه کنید به مصاحبه ناصر ضمیری و امیر تودهروستا). متأسفانه کیفیت مصاحبههای کتاب «بلندای فیلم کوتاه» بهدلیل ناآشنایی مصاحبهگر با ساختار مصاحبه، عدمهدفگذاری مشخص و نداشتنِ انعطاف عمل لازم برای بهرهبرداری از مباحث طرحشده از سوی مصاحبهشوندگان، بهزحمت در حد انتشار حتی در نشریات و وبسایتهای خبری است. پس عجیب نیست که درنهایت مخاطب کتاب نهفقط از عدمتناسب عنوان کتاب با محتوای آن، بلکه با سطح مباحث طرحشده در خلال گفتوگوها نیز مشکلات جدی داشته باشد. اضافه کنید میزان غلطهای نگارشی و عدمتناسب لحن متنهای پیادهشده را که بارها باعث میشود بهدنبال نام ویراستار کتاب بگردیم.
در نهایت کتاب «بلندای فیلم کوتاه» با عدمطراحی و هدفگذاری درست در تمام ابعاد، تناقض بزرگ عنوان روی جلد و محتوا که بعید نیست بیشتر برای راضی کردن ناشر یا توجیه چرایی انتشار آن انتخاب شده باشد تا دلیل و انگیزه پشت زمان و هزینه صرفشده برای تألیف آن، و انبوه غلطهایی که خواندنِ آن را سخت میکند، کتابی نیست که فیلم کوتاه را به بلندیها ببرد.
طبعا میشد در مورد سؤالهای طرحشده در مصاحبهها و استراتژی مصاحبهگر، با اشارههای جزئیتر به برخی سؤالها، بیشتر به کیفیت کلی کتاب پرداخت. اما باتوجه به حجم بالای این موارد و مهمتر از آن مشکلات عدیده استراتژی کلی کتاب، تصمیمِ نگارنده اکتفا به طرح موارد اصلی شد. در ضمن، در این نوشته، اشاره به فیلمهای انتخابشده برای کتاب بههیچعنوان با نیتِ ارزشگذاری کیفی فیلمها صورت نگرفته (هدف این نوشته این نیست) و فقط چرایی انتخاب فیلمها از سوی مصاحبهگر و ارتباط آن فیلمها در راستای طرح مباحث کتاب مورد سؤال بوده است.
فیدان در شبکههای اجتماعی