آسیب‌شناسی فیلم­های داستانی بخش مسابقه جشنواره سی و سوم فیلم کوتاه تهران

در جشنواره فیلم کوتاه امسال، مثل هر جشنواره دیگری آثاری با کیفیت‌ها و رنگ و بوهای متفاوت را شاهد بودیم. ولذا جمع‌بندی کردنِ نکاتی درباره کلیت آثار شاید خطا به نظر برسد، اما دیدن فیلم‌های تولید شده در یک‌سال، به طور فشرده و کنار هم ، موجب مقایسه و در نتیجه کشفیاتی می‌شود. و این یکی از ویژگی‌های هر جشنواره‌ای است که در سطح منطقه‌ای و یا ملی برگزار می‌شود، اینکه خودمان را از بیرون نگاهی می‌کنیم. من بنا به روحیات خودم فقط منفی بافی کرده‌ام و فقط ایرادات را ذکر کرده‌ام، خوب‌ها و خوبی‌های جشنواره کم نیستند ولی می‌شود درباره آن‌ها مصداقی‌تر صحبت کرد. ضمنا برای اینکه شفاف‌تر صحبت کرده باشم بخش داستانی را که پر مخاطب‌تر بوده انتخاب کرده‌ام. پس این یک یادداشتِ از دل برآمده منفی باف و سخت‌گیرانه درباره فیلم‌های بخش مسابقه داستانی جشنواره سی و سوم است:

 1- سوژه ‌ای مشابه (فروش کلیه، داعش و…)

عیان شدن سوژه‌های مشابه یکی از این کشفیات است. ناگهان به خود می‌آیی و می‌بینی اگرچه گروه‌های متفاوت در شهرهای متفاوت با فیلم‌نامه‌هایی متفاوت، آثار متفاوتی را خلق کرده‌اند اما چقدر سوژه‌هایی که دستمایه قرار گرفته مشابهت دارند. معمولا در جشنواره‌ها با چنین پدیده‌ای روبه‌رو می‌شویم. این پدیده از دو جنبه قابل بررسی است:

اول اینکه این شباهت، حاصل چیست؟ با تامل به سوژه‌های تکراریِ موجود در جشنواره می‌توان حدس زد که احتمالا سفارش دهنده نقش پررنگی داشته، ولی ضمنا نمی‌توان به این بسنده کرد. دلیل اصلی شاید یکی از آفت‌های فیلم‌نامه‌نویسی باشد؛ اقتباس سوژه‌ها از میان خبرها. سر تیتر خبرگزاری‌ها را در یک‌سال آینده زیر نظر داشته باشید تا حدس بزنید سوژه تکراری جشنواره سال بعد چه خواهد بود.

فراموش نکنیم که مُبدع این شیوه امثال راجر کورمن بوده‌اند که اتفاقا از داغ بودن سوژه‌ها، و نیز سرعت بالای تولیداتشان به لحاظ تجاری بهره می‌برده‌اند. ولی آیا فیلم کوتاه با آن روحیات خاص‌اش نیاز به چنین ترفن‌ های بازارگرم کننده‌ای دارد؟

دوم: گذشته از این، خلاقیت در برخورد با این نوع سوژه‌های ژورنالیستی که فیلم‌ساز در آن‌ها زیست نکرده و تجربه مشترک ندارد کار مهم‌تری نیست؟ از فیلم‌ساز صنعتی‌ای مثل کورمن توقعی نیست. او از ایده تا اکران یک ماه بیشتر فرصت ندارد و فیلم بلندش را ظرف ۲ الی ۱۰ روز فیلم‌برداری می‌کند. ولی فیلم‌ساز کوتاهی که می‌شناسیم هم باید چنین کند؟ خلاقیت در مواجهه با سوژه‌های داغ و تکان دهنده واجب‌تر است.

۲- ساختار

ساختار رابطه اجزا با هم، و با کل است. ساختار همه چیز است و جز آن چیزی اهمیت ندارد، پس همه چیز مهم است. فرم و محتوایی هم که درباره آن قرن‌ها دعوا شده هم در ساختار می‌گنجند. هیچ قطعه‌ای از فیلم نباید اهمیت جداگانه‌ای برای خود داشته باشد و یا زائد به نظر برسد.

این تعاریف را خوانده‌ایم ولی رعایت نمی‌کنیم. در بسیاری از فیلم‌ها نمای میخکوب کننده و قشنگ! جای مهم‌تری دارد. فیلم با موضوعی شروع می‌شود که به هیچ‌وجه در ادامه فیلم اهمیتی ندارد. رابطه نمای آغازین فیلمی که دیدید را با نمای پایانی فیلم در نظر بگیرید و ببینید آیا آگاهانه انتخاب شده‌اند؟

۳- پایان‌های ضعیف: خاموش کردن پلی استیشن

در دوره نوجوانی دوستی داشتم که با او در فوتبال پلی استیشن کُری داشتیم. رفیق نازنین که بعدتر فیلم‌نامه‌نویس و بازیگر تعدادی از فیلم‌های من شد یکبار برای اینکه ایراد فیلم‌نامه‌ای که نوشته بودم را به من تفهیم کند کار جالبی کرد. درست در اواخر بازی در حالی که تعدادی گل از او جلو بودم، او ناگهان در یک حرکت میخکوب کننده پلی استیشن را خاموش کرد…

– پلی استیشن رو چرا خاموش می‌کنی؟

در توضیح عمل غیرمنطقی‌اش گفت که فیلم‌نامه من هم چنین ساختمانی دارد. بعدها متوجه شدم این خود یک اپیدمی است. فیلم‌نامه‌نویسی که پایان را نتواند جمع و جور کند و در عین حال عجول باشد، بسیار به این آفت دچار می‌شود. و متاسفانه کم نبودند. و متاسفانه کم نبودند. و متاسفانه کم نبودند…

۴- درام

وضعیت آغازین یک فیلم هرچقدر هم که حاد باشد، فقط یک قلاب است و به خودی خود ارزشی ندارد. به حکم درام پردازی، این وضعیت حاد در ادامه باید مدام پرتلاطم‌تر بشود و این حاصل مهندسی کردن اطلاعات توسط فیلم‌نامه‌نویس است ؛ نه فیلم‌بردار، نه مسئول جلوه‌های ویژه و نه صداگذار. فیلم‌هایی بودند که با وجود تصاویری میخکوب کننده و صدای مرعوب کننده پیش نمی‌رفتند، و تماشاگر مدام از خود می‌پرسد چرا؟

این همه تلاطم و تنش را دوست دارم ولی… ولی…

و پایان در می‌پرسیدند: «آقا پلی استیشن رو چرا خاموش می‌کنی؟»

۵- کنسروهای فلسفه و ظرف کوچک

ظرف کوتاه، حرف کوتاه هم می‌خواهد. ساختن یک سکانس از فیلم بلند و یا بیانیه صادر کردن برای جهان، راه به خطاست. گاهی محتویات ظرف بیرون می‌ریزد و دست و پای مخاطب و سازنده را می‌سوزاند. اینها را می‌دانیم، ولی سال‌هاست این جریان از فیلم‌سازی در فیلم کوتاه وجود دارد. چه کنیم؟ هست.

۶- سر و شکل حرفه‌ای

عوامل حرفه‌ای، و ابزار حرفه‌ای وارد سینمای کوتاه شده و چه خوب. ولی ای کاش کنار دوربین‌های ARRI و RED، و فیلم‌بردارهای بنام، و صدابرداران طلاپیشه، و تدوینگران پنجه طلا، یک فیلم‌نامه‌نویس خوب و یک کارگردان کاربلد هم به جمع دعوت می‌شدند. آنطور شاید البته روح تجربه‌گرای فعلی را نمی‌دیدیم، اما آیا تجربه‌گرا بودن با نابلدی فرق نمی‌کند؟

در جشنواره کم نبودند آثاری که چشم و گوش را خیره کردند ولی به دل ننشستند. در جشنواره، فیلم‌هایی داشتیم که بسیار خوش ساخت و حرفه‌ای به نظر می‌رسیدند ولی در انتقال ایده و شکل دادن ساختار دچار لکنت بودند. اینکه این ناهماهنگی را حُسن بدانیم و یا آن را به پای تجربه‌گرا بودن فیلم‌ها بگذاریم رویکرد ما را تعریف می‌کند.

 

۷- هفت هم عدد قشنگی هست هم فیلم خوبی. پس سعی می‌کنم بیشتر از این روده درازی نکنم و تلخ‌ترین نکته‌ها را در همین بند ذکر کنم. تلخ‌ترین نکته که احیانا همگی به آن واقف هستیم رزومه‌سازی به جای فیلم‌سازی است که بی‌تعارف حجم زیادی از جشنواره را به خود اختصاص داده است. طبیعی هم هست. نسل پر جمعیت ما که زمانی بحران شیر خشک را ایجاد کرد، و بعدتر مدارس سه شیفت، و پشت کنکور را پشت سر گذاشت؛ مثل همان آب تجمع یافته در شلنگِ باد کرده کارتون تام و جری است. این نسل در گذر کردن از تنگناها همیشه دست و پا زده و همیشه نیز چنین بی‌منطقی‌هایی را از سر گذرانده است. تجربه ثابت کرده این نسل همیشه مورد سوءاستفاده بوده و در عبور از تنگناها پول همیشه راه‌گشا بوده است. زمانی بازار سیاه شیرخشک، بعدتر مدارس غیرانتفاعی، بعدتر کلاس‌های کنکور و هزار تکنیک دیگر که هر یک از ما، شیوه‌ای از آن را به شخصه دیده و تجربه کرده‌ایم.

و حالا اینجاییم، پشت سد سینمای بلند. با اصنافی که درب‌های خود را بسته‌اند و راه‌کار احتمالا مثل همیشه همان است که بود. حرفه‌ای بودن از فیلم‌ها می‌بارد اما جوان‌ها آن‌ها را می‌سازند. جوان‌ها آن‌ها را می‌سازند ولی پوسته با وجود نو بودن‌اش، کهنه و محافظه کارانه است. زمانی موج نویی‌های فرانسوی به فیلم‌سازهای خوش سلیقه نسل قبل‌ترشان توهین کردند و آن‌ها را مشتی پیروپاتال محافظه کار خواندند. و بعد در عمل نشان دادند منظورشان چه بوده است. نسل ما ولی با تمام ادعایش آیا جسارتِ کندن از جریان اصلی را دارد؟ آیا می‌شود از این سر و شکل قشنگِ فیلم‌ها و شیوه‌های امتحان پس داده و کسالت بار سینمای بلند خلاص شد؟

منبع: وب‌سایت تخصصی ایسفا

پیوند کوتاه: https://www.fidanfilm.ir/?p=4884