نوشته: سعیده جانیخواه
شاید تا همین چند سال قبل که خیلی دور نیست، عبارت نقد فیلمِ کوتاه، عجیب و دور از ذهن بود. برای سینمایی که تمام توانِ کلماتش را در اختیار فیلم بلند میگذاشت، فیلم کوتاه واژهی نامانوسی بود که صرفا مشق فیلمسازی تلقی میشد. اینکه چقدر این تفکر درست یا اشتباه است و اینکه فیلم کوتاه رسانه مستقلیست یا در راستای فیلم بلند درک میشود، فعلا مورد بحث ما نیست، ولی همچنان رفتار فیلمسازان بر این امر صحه میگذارد که فیلم کوتاه، اشلی کوچک از سینمای بلند است. فکر میکنم حالا در پنجسالگی فیدان بهعنوان اولین رسانهای که بهصورت منسجم، مستقل و تخصصی فیلم کوتاه را هدف گرفت و زبان نقد فیلم کوتاه را ویرایش کرد، آنقدر حق آب و گل داریم که به خودمان اجازه دهیم از نقد در فیلم کوتاه حرف بزنیم. هرچند آنچه گذشته، گامهای ابتدایی یک مسیر طولانیست و تمام این یادداشتها قرار است اشتباهات را تصحیح کرده و به هموار کردن ادامه راه کمک کنند.
آنچه در ابتدا به عنوان نقد فیلم کوتاه نوشته و منتشر میشد، دقیقا همان چیزیست که نمیتوانیم نام نقد را بر آن بگذاریم. یادداشتهایی مختصر و کوتاه که عموما توسط وابستههای نزدیک به فیلم نوشته میشد، دایرهای از دوستان و آشنایان فیلمساز که در هر رسانهای که به آن دسترسی داشتند، مطالبشان را منتشر میکردند تا مخاطب را تشویق به دیدن اثر کنند، من میگویم متونی با دوز هیجانی بالا که میتواند به سرعت خواننده را نسبت به اثر، دلگرم کند و چنان گارد عجیبی بگیرد تا کسی جرات پرسش نداشته باشد. همان چیزی که میراث حوزه نقد در فیلم بلند بود و این قدرت را داشت و البته که دارد، تا با چاشنی جنجال شهرت بیافریند. متونی که در اغلب موارد تمجید و تحسین را سرلوحه کار خود قرار داده بودند و هرگز توضیح نمیدادند که چرا این میزان از دیدن فیلم هیجانزده شدهاند. فیلمسازان هنوز به دیدگاه سنتی درباره نقد اصرار میورزند که معتقد به تاثیر و تاثر فیلم و تماشاگر بر هم است و از همین منظر دچار خطا میشوند، مخصوصا در جامعهی کوچک فیلم کوتاه حس میکنند که جمع کردن طرفداران در قالب سیاهیلشگر و کف و سوتهای مجازی مفهوم شاهکار را برای اثرشان به ارمغان میآورد، غافل از اینکه سالهاست نقد خود را از منظر تماشاگر خلاص کرده و بدون توجه به صندلیها و بلیطها، فقط به قاب چشم دوخته است. از این رو این مقاله از زاویهای به نقد نگاه میکند که روی کاغذ نیست و بیرون از دایره کلمات یک نوشتار معنا پیدا میکند، یعنی رابطه نقد با مخاطب که این مخاطب گاهی تماشاگر است و گاهی فیلمساز. نقد فیلم بیرون از قاب اثر ایستاده و نظاره میکند پس میتوان گفت در درجهی اول روی سخنش به تیم سازنده است که اگر جز این باشد مفهوم نقادی و پیشرفت در فضای فیلمسازی، اشتباه تلقی شده است. مخصوصا در فیلم کوتاه که فضای آموزش و یادگیری و اصلاح پررنگتر است. علاوه بر این، منتقد از زاویه دید تماشاگر به موضوع نگاه کرده، پس عجیب نیست که مخاطبان نیز روی صحبت منتقد باشند، چرا که قرار است مسائلی موشکافی شود که انتظار نداریم تماشاگری که چشمش به نقادانه فیلم دیدن عادت نکرده، در نگاه اول متوجه آنها شود. گاهی حتی پرده از چیزهایی برداشته میشود که دقت خود فیلمساز را درگیر نکرده است. در واقع نوعی رمزگشایی در نقد اتفاق میافتد. احساس میکنم کسانیکه هدف نقد را فقط تماشاگر در نظر میگیرند، رسالت آن را به یک ریویو و یادداشت ساده تقلیل میدهند که قرار است پای مخاطب را به سالن باز کند و عملا با تحلیل بیگانهاند. مخاطب نقد، بدنهی سینماست، نقد قرار است با زبان سینما حرف بزند پس هر آنکه در این محدوده بگنجد، مخاطب نقد است. در خلال همین بحث، میتوان به رابطه منتقد و فیلمساز و فاصلهگذاری بین آنها پرداخت. در جامعهی کوچک فیلم کوتاه، به دلیل فاصله نزدیک منتقدین، فیلمسازان و… شکلگیری یک رابطه دوستانه نه تنها عجیب نیست بلکه شاید گاهی ضروری هم باشد، در فضای کوچکی که سیستم، برنامهای برای مراوده آدمها ندارد، این رفاقتها شاید تنها راه موجود برای کوتاه کردن مسیرهایی باشد که پیمودنشان دشوار است. اما بهطور مشخص رفاقت نباید روی نقد تاثیر بگذارد چرا که اگر منتقدی بنا داشته باشد به تعریف و تمجید از دوست فیلمسازش بپردازد، عملا تمام مسیر طی شده در ساختار نقد کوتاه زیر سوال میرود و دوباره به همان پله ابتدایی باز میگردیم که تعدادی از دوستان، جسته و گریخته یادداشتهایی بعضا در فضای غیررسمی درباره فیلم منتشر میکنند. دوست شدن با یک فیلمساز به این معنی نیست که تمام ساختههایش فوقالعادهاند و رفاقت با یک منتقد این معنا را نمیدهد که سکوت کند و یا واژههایش را بفروشد. رابطه منتقد با فیلمساز، حتی اگر با رفاقت همراه باشد باید از جنس همان آینهای باشد که عیبهای دوستش را آشکارتر نمایان میکند. شاید بهتر باشد که از ابتدا منتقد، مخاطب و فیلمساز هر یک در جای خود قرار بگیرند ولی همانطور که گفته شد حصارکشی میان این سه ضلع در فیلم کوتاه بسیار دشوارتر از فیلم بلند است چرا که این جایگاهها مدام در حال تغییر هستند. منتقد، گاهی فیلمساز است و فیلمساز گاهی منتقد و مخاطب گاهی هر دوی اینها. اما حتما در سالهای آینده حرفهایتر شدن فیلم کوتاه و نقد آن، این الزام را به وجود میآورد که این مرزها مشخصتر شود و به تبع آن انتظارات هر گروه از هم کمتر شود. بهنظر میرسد نقد تا حدی توانسته فضای فیلم کوتاه را حرفهایتر کند اما هنوز نتوانسته تغییری جدی و حرفهای در رفتار سازنده ایجاد کند، در واقع هرچه که نقد جدیتر شد، دلخوری فیلمسازان بیشتر و در نتیجه فاصله میان منتقد و فیلمساز بیشتر شد و از سمت دیگر درک و دریافت مخاطب از سینما بهواسطهی وجههی توصیفی و آموزشی نقد بیشتر شد. فیلم کوتاه با تعدد کاراکتر روبهروست که این کاراکترها در فضای محدودی کنار هم قرار گرفتهاند و شاید طبیعی بهنظر برسد که برای حفظ فضایی که در آن قرار گرفتهای دائما در تلاش باشی و این دست و پا زدن گاهی برخورد فرسایشی ایجاد کند. گاهی بر سر همان فضای اندکی که گفته شد، مناقشه در میگیرد، چون همین فضای کوچک، واکنشهای پیرامون نقد را شخصی میکند. مسئله منتقد فیلم است اما فیلمساز به اشتباه نقد را به شخص خود تعبیر میکند. عموما فیلمسازان فیلم کوتاه در نظر دارند نقد، ابزار تبلیغاتی اثرشان باشد. بهطور کلی و در یک روند کاملا طبیعی، در تمامی حیطهها این مشکل در نقد وجود دارد که اگر منفی باشد کمتر از سوی تیم سازنده مورد قبول واقع میشود و تلاش بسیار جدیای را برای توجیه و شاید بیشتر تخریب میبینیم. نقد طی این سالها، توانست چهره فیلم کوتاه را تغییر دهد، گاهی این تغییر مثبت و گاهی منفی بوده است. اینکه نقد توانست اضلاع میان منتقد و مخاطب و فیلمساز را رسم کند، تغییر بزرگی بود که در مرکزیت این مثلث باعث دیده شدن فیلم کوتاه شد، اما از سمت دیگر گاهی همین ارتباط باعث بزرگنمایی بیهوده در مواجه با عوامل و فیلمسازان شد. بدینصورت که لحن منتقد چنان مدیحهسرایی در مورد فیلمساز سر میدهد که فیلمساز خود را نابغه میپندارد. در حالیکه رسالت نقد بزرگنمایی و برجسته کردن فیلمساز و فیلم نیست، شاید بزرگ کردن سینما وظیفهاش باشد. امروز، نقد در فضای فیلم کوتاه تثبیت شده و ضروریست، حتی اگر برای فیلمساز خوشایند نباشد، مخاطب منتظر نظر منتقد پیرامون فیلم است. همچنان که منتقد دیدگاهش را از واکنش مخاطب به فیلم و تاثیر تبلیغات جدا کرده و در قاب، سینما را جستجو میکند، مخاطب همچنان نیمنگاهی جدی به نقد دارد، زیرا بدون شک نقد از ابزارهای آموزشی و البته مخاطبساز برای فیلم کوتاه بوده است که بیشتر از هر چیز، چگونه فیلم دیدن را به اهالی فیلم کوتاه آموخته است.
فیدان در شبکههای اجتماعی