درباره‌ی فیلم کوتاه «نَجان» به کارگردانی محمدمهدی باقری

نوشته‌ی فرید متین

از مجموعه بهترین فیلم‌های کوتاه سال ۱۴۰۱ به انتخاب فیدان

همه‌چیز از یک بازیِ کوچک شروع می‌شود. در روستایی در ناکجاآباد. هر چند که زبان باعث می‌شود تا فیلم مکان‌دار باشد ــ اما این داستانی است که می‌تواند در هر کجا اتفاق بیفتد. می‌شود ردّ پای ایده‌ی «فرد در برابرِ اجتماع» را نیز در داستان ردیابی کرد. ایده‌ی البته نه‌چندان تازه‌ای که در بسیاری از فیلم‌ها دیده‌ایم. این‌جا نیز نجان همان فردِ تک‌افتاده‌ای است که به‌واسطه‌ی یک نقصِ ذاتی ــ کم‌شنوایی ــ مطرود است و بقیه می‌خواهند سربه‌سرش بگذارند. هر چند که این بازی دلایلِ بزرگ‌تری هم دارد. برادرِ بزرگ‌ترِ اوست که این بازی را راه انداخته تا یک‌جورهایی از شرّ نجان خلاص شوند. نجانی که هم‌زمان با به‌دنیاآمدن‌ش، مادر از دنیا رخت بربسته‌است. بچه‌ی مرده هم نحس است و نحسی می‌آورد. پس همه‌ی این عوامل دست‌به‌دست هم می‌دهند تا نجان همان عنصری باشد که باید از زندگی حذف شود. «بابا خوش‌حال هم می‌شه.» این را برادر می‌گوید.

بازی اما بازی نمی‌ماند و کم‌کم جدی می‌شود. برای نجان به‌گونه‌ای و برای بقیه به‌شکلی دیگر. برای نجان البته از همان ابتدا بازی نیست. او افتادن سنگ در آب را می‌بیند و به معجزه باور می‌آورد و در ادامه نیز دل به همین معجزه می‌بندد. معجزه‌ای که می‌تواند باعث شود او هر آرزویی که دارد برآورده شود. او حتا حاضر است مهم‌ترین دارایی‌اش ــ سمعک‌ش ــ را نیز در راهِ این معجزه بدهد. و کسی که همه‌چیزش را فدای معجزه می‌کند درنهایت به معجزه دست خواهد یافت. برای محمود و میلاد و داود اما بازی جورِ دیگری می‌شود. آن‌ها کم‌کم پی به ابعادِ بازی‌ای که راه انداخته‌اند می‌برند. انگار اعتقادِ یک نفر در آن جمع‌ کوچک باعث شده‌است که واقعن معجزه اتفاق بیفتد. هر حرفِ آن‌ها رنگِ واقعیت به خود می‌گیرد و این‌جاست که آن‌ها تازه متوجه می‌شوند اوضاع از چه قرار است.

نجان نمادِ پاکی و معصومیتِ کودکی است. نمادِ دست‌مالی‌شده‌ای است؟ بله ــ اما این‌جا خوب کار می‌کند. ترکیبِ «کودک» و «معجزه» این‌جا جواب داده‌است. اضافه‌شدنِ «طبیعت» به این دو نیز باعث شده‌است تا مثلث کامل شود. درخت عنصری است که معجزه به‌واسطه‌ی آن رقم می‌‌خورد. محمدمهدی باقری نسبت‌به فیلمِ قبلیِ خود چند قدمِ روبه‌جلو برداشته‌‌است و موفق شده داستانی سروشکل‌دار و موفق تعریف کند. داستانی که ایرادهای فیلمِ پیشین را هم ندارد. هر چند که فیلم پاسخِ دقیقی به این پرسش نمی‌دهد که نجان چه آرزویی کرد؟ ولی مگر اهمیتِ زیادی دارد؟ آرزوی او قطعن به مقوله‌ی صدا برمی‌گردد. او کسی است که قدرِ صدا را می‌داند. سخت شنیدن باعث شده تا او نسبت‌به صدا وسواس پیدا کند و علاوه‌بر این‌که بخواهد صداهای اطراف را درست بشنود، نخواهد صداهای مزاحم بیازارندش. صدای طبیعت برای او کافی است. طبیعتی که در تمامیِ پلان‌های فیلم شخصیت‌ها را احاطه کرده‌است. طبیعتی که برای نجان همان نجات‌دهنده است. طبیعت مهم است؛ و اهمیتی ندارد بقیه چه می‌گویند.

پیوند کوتاه: https://www.fidanfilm.ir/?p=16148